شیر ایرانی

شير ايراني شناسنامه هندي مي گيرد

 

از ميان 175 گونه پستاندار که در ايران مي زيند، دو گونه شاخص و منحصر به فرد شير ايراني و ببر مازندران (هيرکاني) مدت ها است که در طبيعت ايران از بين رفته اند. آخرين ببر باشکوه مازندران که بزرگ ترين گونه خانواده گربه سانان نيز در ايران بوده است به روايتي در سال 1332 در جنگل هاي پارک ملي گلستان کشته شد تا بدين سان از صحنه طبيعت اين کره خاکي محو شود.

وجود شير ايراني نيز آخرين بار در سال 1321 و در حوالي دزفول گزارش شد و بعد از آن ديگر اثري از اين حيوان ارزشمند ديده نشده و آشکار است که نسل آن در ايران منقرض شده است.

اما خوشبختانه وضعيت شير ايران نسبت به ببر مازندران بسيار اميدوارکننده تر است، زيرا اکنون حدود 359 قلاده (طبق سرشماري آوريل 2006) از گونه شير ايران در قرق جنگلي گير در ايالت گجرات واقع در شمال غربي هندوستان حفظ شده و زندگي مي کنند. گفته مي شود که شيران قرق گير از نسل شيرهايي است که از ايران به هند منتقل شده و در آنجا توليد مثل کرده اند.

متاسفانه به دليل عدم وجود شير در ايران از 65 سال گذشته تاکنون و مطابق قانون تغيير نام گونه ها از سوي اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي (IUCN) گونه شير ايراني به شير هندي تغيير ماهيت مي دهد، زيرا چنانچه از خانواده گربه سانان وجود گونه يي در زيستگاهش بيش از 50 سال گزارش نشود، به نام زيستگاه فعلي آن نامگذاري مي شود.

شير ايراني به نام Panthera Leo Persicus پيش از اين از ميان رودان (بين النهرين) تا استان فارس ديده مي شد. زيستگاه اصلي آن جنگل ها و بيشه زارهاي خوزستان - به ويژه اطراف رودهاي دز، کرخه و کارون - بوده و علاوه بر آن جمعيت زيادي در دشت ارژن فارس و تا حدودي در رامهرمز، بوشهر، کازرون و حتي شکارگاه گوراب در جنوب همدان وجود داشته است. از مشخصات ظاهري شير ايران که جثه آن از ببر کوچک تر بوده مي توان به موهاي کوتاه، رنگ بدن زرد و بدون لکه يا نوارهاي راه راه، دم بلند با دسته يي از موهاي سياه در انتهاي آن و در شير نر يال نسبتاً کوتاه (در مقايسه با زير گونه آفريقايي) با موهايي سياه و زرد اشاره کرد.طول سر و تنه در شير نر 150 تا 190 سانتي متر، طول دم در حدود 100 سانتي متر و وزن آن 150 تا 250 کيلوگرم بوده که البته در شير ماده اين مقياس تا حدودي کمتر است.

از لحاظ ويژگي هاي رفتاري، شيرهاي ايران نيز بسيار جالب توجه هستند؛ ولي به دليل کمبود فضا و گستردگي مطالب در اين نوشتار نمي گنجد.

از ديد تاريخي نيز شير در نزد ايرانيان مقام ارجمندي داشته است و همواره از آن به عنوان مظهر قدرت، شهامت، دليري و سلحشوري ياد مي شود. در گذشته نماد شير و خورشيد نشان ايران محسوب مي شد. در نقش برجسته هاي تخت جمشيد شير سوار بر گاو سمبل سال نو و در سر ستون هاي شرقي کاخ آپادانا نشانه ابهت و نيز فرمانروايي بر قلمرو بوده است. در ادبيات داستاني و اشعار ايراني نيز شير جايگاه اسطوره يي دارد. کما اينکه در قصه هاي کودکان نيز از شير به عنوان سلطان جنگل ياد مي شود. علاوه بر آن کاربرد و تکريم القابي مانند شيردل، شيرافکن، شيراوژن و امثال آن در شاهنامه فردوسي و نيز شيرخدا که حضرت علي(ع) را به آن لقب ناميده اند خود گواه اين مدعاست.

متاسفانه شکار بي رويه، تخريب زيستگاه، آتش سوزي هاي گسترده و کم شدن طعمه هايي مانند گوزن زرد از عوامل انقراض نسل اين حيوان باوقار بوده است تا جايي که نتوانيم آن را امروزه در زمره حيات وحش ايران به حساب آوريم.

در طي سال هاي اخير بارها موضوع بازگرداندن شير ايراني به زادگاهش مطرح شده که اين مهم موجب سرور، شادماني و افتخار تمامي دوستداران طبيعت اين مرز و بوم است.

اما با نگاهي به فعاليت هاي موفق صورت گرفته در هندوستان، روشن مي شود که کشور مذکور با فراهم ساختن زيستگاه مناسب که تا حدودي نزديک به زيستگاه سابق شير در ايران است و همچنين وجود طعمه هاي مناسب و اجراي مديريت صحيح حيات وحش قادر به احياي شير ايراني شده است. از سويي در ايران، تخريب بسيار زياد زيستگاه شير، کمبود جدي ساير حيات وحش مرتبط با اين حيوان، نبود عزم راسخ و اراده پيگير براي اين مهم و آموزش جوامع محلي براي حفاظت حيات وحش و شيوه مديريتي ناکارآمد تحقق اين آرزو و وقوع اين امر ارزشمند را در ايران اگر نه غيرممکن، لااقل بسيار سخت کرده است.

صرف نظر از موضوع فوق بهتر است کمر همت به حفاظت از ديگر گونه هاي ارزشمند همچون يوزپلنگ ايراني (آسيايي)، پلنگ، خرس سياه، گور ايراني، گوزن زرد ايراني، فوک درياي مازندران (خزر)، عقاب ماهيگير، شاهين، درناي سيبري، هوبره و... ببنديم تا با نجات گونه هاي کمياب باقي مانده که حلقه انقراض به گردنشان آويخته شده شرمنده نسل هاي آينده نشده و بيش از اين در حسرت از دست رفتن داشته هايمان که صد البته کم نيستند، نباشيم. از ديد تاريخي نيز شير در نزد ايرانيان مقام ارجمندي داشته است و همواره از آن به عنوان مظهر قدرت، شهامت، دليري و سلحشوري ياد مي شود. در گذشته نماد شير و خورشيد نشان ايران محسوب مي شد. در نقش برجسته هاي تخت جمشيد شير سوار بر گاو سمبل سال نو و در سر ستون هاي شرقي کاخ آپادانا نشانه ابهت و نيز فرمانروايي بر قلمرو بوده است. در ادبيات داستاني و اشعار ايراني نيز شير جايگاه اسطوره يي دارد. کما اينکه در قصه هاي کودکان نيز از شير به عنوان سلطان جنگل ياد مي شود. علاوه بر آن کاربرد و تکريم القابي مانند شيردل، شيرافکن، شيراوژن و امثال آن در شاهنامه فردوسي و نيز شيرخدا که حضرت علي(ع) را به آن لقب ناميده اند خود گواه اين مدعاست.




 

درناهای میقان

 

30 قطعه "درنا" در تالاب ميقان تلف شدند

 

خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گردشگري_ دوازده هزار درناي خاکستري هر سال به تالاب ميقان مي‌آيند و با فرا رسيدن اولين موج سرما اين منطقه را ترک مي‌کنند. اما چند سالي است که قسمتي از اين تالاب به صورت دائم درآمده و باعث شده تا برخي از درناها در منطقه بمانند و گرفتار برف و سرماي شديد آن منطقه شوند. امسال نيز همين امر باعث شد تا 30 قطعه درنا در منطقه ميقان تلف شوند.

امير انصاري، معاون محيط طبيعي اداره کل محيط زيست استان مرکزي، در اين‌باره به خبرگزاري ميراث فرهنگي گفت:« بررسي تصاوير ماهواره‌اي نشان مي‌دهد که تا قبل از سال 78 درناهاي خاکستري، با فرا رسيدن برف و سرما تالاب را ترک مي‌کردند و هيچ گزارشي از تلفات اين جانوران بر اثر سرما وجود ندارد. اما از سال 78 تاکنون اين سومين بار است که برخي از درناها در تالاب مي‌مانند و گرفتار سرما مي‌شوند.»

انصاري درباره دليل اين اتفاق توضيح داد:« از سال 78 تاکنون، پساب تصفيه‌خانه‌ فاضلاب شهر اراک وارد تالاب ميقان مي‌شود. همين امر باعث شده تا رشد گياه اويارسلام در قسمتي از تالاب رشد زيادي داشته باشد و در حدود 150 هکتار از اين تالاب از حالت فصلي خارج شود و دائم شود. گياه اويارسلام از غذاهاي اصلي درناها است و رشد اين گياه باعث مي‌شود تا برخي از اين جانوران با شروع فصل سرما تالاب را ترک نکنند.»

 معاون محيط طبيعي محيط زيست استان مرکزي در ادامه گفت:« شهر اراک و منطقه ميقان زمستانهاي سختي دارد. دماي هوا تا منفي 40 درجه سانتيگراد مي‌رسد و اراضي کشاورزي به‌طور کامل زير برف مي‌روند و تالاب تماما يخ مي‌زند. درناهايي که به‌خاطر غذا در تالاب مانده‌اند، گرفتار اين سرما مي‌شوند و غذايي به دست نمي‌آورند. بي‌غذايي از سويي نيز سبب مي‌شود تا درناها ضعيف شوند و نتوانند منطقه را ترک کنند. بنابراين برخي از آنها به‌خاطر گرسنگي و برخي ديگر به‌خاطر سرما تلف مي‌شوند.»

وي تعداد درناهاي گرفتار شده امسال را در تالاب ميقان، 2 هزار قطعه ذکر کرد و گفت:« محيط طبيعي اداره کل محيط زيست استان مرکزي به همين منظور به‌صورت آماده‌باش درآمد و تمام باغ‌ها و گاوداري‌ها و اراضي کشاورزي را جستجو کرديم تا بتوانيم درناهاي گرفتار شده را پيدا کنيم. از بين 2 هزار قطعه درناي گرفتار شده، 500 قطعه گرفتار سرما شده بودند که توانستيم اکثر آنها را نجات دهيم.

از آنجا که برخي از اين درناها نياز به مراقبت دائم داشتند، آن‌ها را به خانه‌هاي خود برديم و در گلويشان سويا ريختيم تا زنده ماندند. 2 تن دانه برايشان ريختيم و آنها را تک به تک از زير برف بيرون آورديم. اما متاسفانه با همه تلاش ما، 30 قطعه درنا تلف شدند و نتوانستيم کاري برايشان انجام دهيم.»

انصاري عامل اصلي مرگ اين درناها را دخالت بشر در اکوسيستم طبيعي دانست و گفت:« بارها به ورود پساب‌هاي فاضلاب شهري به تالاب ميقان اعتراض کرديم اما متاسفانه نتوانستيم جلوي اين کار را بگيريم. تالاب ميقان زيستگاه منحصربه فردي است که بايد تحت حفاظت سازمان محيط زيست باشد.»

 

 

محسن ظهوري

خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گردشگري